گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، ایران و عربستان در سال 1307 پس از تشکیل حکومت عربستان با یکدیگر روابط سیاسی برقرار نمودند. ودر سال 1309 سفارت ایران در عربستان افتتاح شد. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران و عربستان به عنوان دو ستون سیاسی و مالی آمریکا برای ایجاد ثبات در منطقه محسوب میشدند. هر چند که در زمان حکومت پهلوی، روابط این دو کشور در خطوط متناقضی قرار داشت، چراکه از یک سو میان این دو کشور حالتی از رقابت وترس متقابل حاکم بود که این وضعیت را می توان از جریان خریدهای تسلیحاتی دو کشور دریافت که البته سود آن مستقیما به جیب آمریکاییها میرفت؛ و از سوی دیگر، هر دو کشور دارای منافع مشترک نیز بودند. ممانعت از گسترش جنبشهای انقلابی (ازعراق یا یمن جنوبی)، جلوگیری از آشفته کردن ساختار سیاسی داخلی سنتی یا توازن در درون شبه جزیره و منطقه خلیج فارس از مصادیق منافع مشترک ایران پهلوی و عربستان به شمار می رفت. این منافع مشترک منجر به ایجاد روابط عادی بین دو کشور شده بود.
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران اما عربستان سیاست احتیاط، سکوت و نظارت را در پیش گرفت چرا که این ترس و اضطراب در سعودی ها وجود داشت که صدور انقلاب و تسری آن حکومتشان را متزلزل سازد. اما پس از مدتی به صف دیگر کشور ها پیوست و برای تبریک پیروزی انقلاب اسلامی، هیاتی بلند پایه به سرپرستی دبیر کل رابطه العالم الاسلامی را به ایران فرستاد.
این روابط دوستانهی سعودیها با انقلاب اسلامی اما چندان به طول نینجامید و با توجه به تحولات سریع در اوایل انقلاب، روند موضع گیری دو کشور نسبت به هم تغییر کرد و با گذشت زمان و بروز حوادثی از قبیل کشتار حجاج ایرانی در مکه در سال 66 و همچنین منطقه شیعه نشین روابط دو کشور رو به تیرگی نهاد.
تشنج در روابط دو کشور ناشی از اقدامات تحریک آمیز عربستان بود که موجب شهادت 400 نفر از حجاج ایرانی در مراسم حج سال 1366 شد که اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران را به دنبال داشت و پیرو آن حمله تظاهر کنندگان به سفارت عربستان در تهران در تاریخ 26/05/1366 و کشته شدن یک دیپلمات سعودی به نام الغامدی، موجب شد تا تیرگی روابط دو کشور به اوج خود برسد.
در این مقطع ضدیت ایران و عربستان به نهایت درجه خود می رسد و امام خمینی عربستان را مظهر اسلام امریکایی و اسلام درباری معرفی می نماید و شدیدترین حملات تبلیغاتی ایران متوجه عربستان می گردد. سرانجام در تاریخ 06/02/67 (آوریل 1988م) روابط دوکشور قطع میشود. قطع رابطهای که حدود سه سال به طول انجامید.
برخی بر این باورند که حاکمان ریاض امیدوار بودند با قطع ارتباط با ایران و به راه انداختن جنگ رسانهای علیه آن، میتوانند نقشی در پیروزی رژیم صدام داشته باشند. با پذیرش قطعنامه 598 و به دنبال آن پایان نبردها در جبهه، عربستان که از براندازی حکومت در ایران ناامید شده بود؛ به همراهی سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس از خاتمه جنگ ابزار خوشوقتی کرده و تلاش کرد تا روابط خود با ایران را از سر بگیرد.
در همین رابطه فهد، شاه عربستان اعلام کرد که «عربستان نمی خواهد هیچ مشکلی میان این کشور و ایران ادامه داشته باشد.» در این بین اما حضرت امام (ره) به شدت با تجدید رابطه با سعودیها مخالف بودند. ایشان در بیانیهی پذیرش قطعنامه مینویسند: "اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت. انشاالله اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم کرد."
اما رحلت ملکوتی حضرت امام و آشفتگی ناباورانهی دوستداران ایشان در سالهای ابتدایی، سبب شد تا جریانی که به دنبال برقراری مجدد روابط به هر قیمتی بود؛ کار را به دست گرفته و با وارد آوردن فشار به رهبری و نهادهای انقلابی، زمینهی از سرگیری رابطه را فراهم کند.
در همان ماههای ابتدایی رحلت امام، هاشمی رفسنجانی طی سخنانی به تمایل طرفین برای حل مشکلات فی مابین اشاره میکند. شاه عربستان نیز که برخورد قاطع امام و رهبری او را به شکست خورده بودن سیاست تنشآفرینش در قبال ایران واقف کرده بود؛ شخصا اعلام میکند که عربستان با ایران اختلافی ندارد که قابل حل نباشد.
عربستان حتی روابط میان ایران و شیعیان جنوب عراق را نیز نادیده گرفته و با پایان یافتن دوران اشغال کویت، خواهان از سرگیری روابط خود با ایران میشود. این امر موجب گردید که سرانجام زائران ایرانی ـ پس ازچهار سال وقفه ـ بار دیگر در سال 1991 به زیارت خانه خدا بروند با این تفاوت که در مرحلهی جدید روابط میان دو کشور، حج معنای نمادین خود را به عنوان وجه تعارض میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی را تاحدود زیادی از دست داده و دیگر خبری از راهپیماییهای پرشور برائت از مشرکین وجود ندارد.
اولین دیدار رسمی مقامات دو کشور بین وزرای خارجه در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحده در شهریور 1369 صورت گرفت. دیدار بعدی در ژنو انجام شد و در اسفند 1369 وزرای خارجه بار دیگر در مسقط با یکدیگر دیدار کردند و به دنبال آن در تاریخ 28 /12/1369 بیانه ی مشترکی در زمینه برقراری مجدد روابط سیاسی دو کشور منتشر شد.
شکی نیست که بیشترین سود حاصل از تیرگی روابط بین کشورهای مسلمان را صهیونیستها کاسب میشوند اما درعین حال این مسئله بهانهای بود که طرفداران دیپلماسی انفعالی را برآن داشت تا به صورت منفعلانه و بدون در نظر گرفتن جنایت حکام ریاض علیه زائران کشورمان و حتی بدون دریافت خسارات وارده شده به از دولت عربستان، با ذوقزدگی تمام دروازههای کشور را به روی سفیر و سایر دیپلماتهای این کشور باز کنند.
این درحالی است که حکام آل سعود به دلیل تاثیرپذیری از آیین نفاقآلود و مشکوک وهابیت، علاوه بر آنکه اساسا با وجود تشیع مشکل بنیادین دارند؛ از گسترش گرایش به اسلام ناب که از انقلاب اسلامی مردم ایران به سایر مناطق مسلمان نشین صادر میشد نیز به شدت نگران بودند و همین مسئله آنان را برآن میداشت تا از هر فرصتی برای ضربه زدن به منافع ایران بهره ببرند.
همین مسائل، به علاوهی به حکومت رسیدن «عدهای جوان خام» در سالهای اخیر در این کشور، سبب شد تا روابطی که عدهای از دولتمردان در اوایل دههی هفتاد به برقراری آن میبالیدند؛ بار دیگر به بنبست برسد. جالب آنکه این بنبست درست در زمانی روی میدهد که دولت و دستگاه دیپلماسی در اختیار همان تفکر طرفدار انفعال و یا به عبارت دیگر «تنشزدایی» است.
رژیم سعودی طی روزهای گذشته اعلام کرد که سفیر خود را از تهران فراخوانده و روابطش با کشورمان را قطع کرده است. این رویداد برخی را به این باور رسانده است که برقراری روابط با عربستان در اوایل دههی هفتاد، شتابزده و فاقد پشتوانهی کارشناسی بوده است.
به باور این کارشناسان اگر دولت تکنوکرات ایران در آن سالها به جای ذوقزدگی از برقراری مجدد روابط با عربستان، با قاطعیت از این کشور میخواست که نسبت به تکالیفش در قبال شهدای حج سال 66 عمل کند؛ این رژیم هیچگاه جرات نمییافت تا فاجعهی خونبار و مشکوک سال جاری در منا را رقم بزند. اگر دولت فعلی ایران به حکام ریاض نشان میداد که در دفاع از شهروندانش جدی است؛ آل سعود نمیتوانست مجازات عاملین جنایت فرودگاه جده را به تاخیر انداخته و به احتمال زیاد منتفی کند. در همین راستا به نظر میرسد اگر دولت یازدهم و تیم دیپلماسی آن به سعودیها هشدار میدادند که در دفاع از حقوق مظلومان جهان به خصوص شیعیان با احدی تعارف ندارند؛ اکنون پیکر بی سر آیتالله نمر، در قبری ناشناس دفن نشده بود.
به هر صورت شاید این حادثه تلنگری دیگر باشد بر تئوریسینهای دیپلماسی زانوزده که بی نتیجه بودن راهبرد خود را درک کرده و درصدد جبران خسارات فراوان وارد شده به کشور در دو سال و نیم گذشته از قبل این نوع دیپلماسی، برآیند.
اصلا نیازی نیست به سال 66 برگردید. چون ایران اون زمان در حال جنگ بود خیلی شرایط متفاوت بود. اگر عامل گستاخی امروز رفتار سال 66 ایران بود چرا قضایایی مثل فرودگاه جده، سیاست کاهش قیمت نفت، فاجعه منا وغیره تو دولت نهم و دهم اتفاق نیفتاد. بنابراین به مردم ادرسی ندهید که سردرگم شوند. علت این گستاخی چیزی جز انفعال دولت یازدهم در صحنه بین الملل نیست.